، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
abolfazlabolfazl، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
abolfazlabolfazl، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
abolfazlabolfazl، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

مامان سایه وابوالفضل

تولدت مبارک عشقم

1393/9/16 11:53
نویسنده : سایه
186 بازدید
اشتراک گذاری

                      }{تولدت مبارک...تولدت مبارک}

سلام عزیز دل مامانی ....فدات بشه مامانی...تولدت مبارک...انشاالله صد ساله بشی... پنج شنبه شب گذشته تولد عشقم بود...خیلی خوش گذشت...عموکامران و زن عمو سمانه و داداآرشام وزن عمو فاطمه آقاجون و مامان جون و بابایی و من مهمونای جشنت بودن ...کلی آهنگ گذاشتیم و شما و دادا آرشام و آقا جون رقصیدین...بیچاره آقا جون تا میخواست بشینه بهش میگفتی پاشو نشین...خلاصه کلی در گیر بودید...زود شام خوردیم تا ساعت 10 کیک بخوریم من و شما و بابایی داشتیم عکس میگرفتیم یهو داداآرشام اومد که یه بشقاب کیک تکه شده دستش...واییییییییی ..آقا جون واسه ش تکه کرده بود هنوز میز نچیده بودیم...عصبانیمنو میگیداشتم می ترکیدم از عصبانیت.... خلاصه رفتم تو آشپزخونه شیر کاکاودرست کردریختم تو لیوان میخواستم وسایل بچینم شما نمی ذاشتید منم ول کردم رفتم بابایی رفت شمع رو چید رو کیک یه جوری که برشش معلوم نبود کمی عصبانیتم کمتر شد ولیخودم راضی کردم که چیزی نشده خلاصه کیک آوردیم عشق من شمعاشو فوت کردبزرگ شداین دو سال هم تموم شد...کلی جیغ دست و هورا کشیدیم...مامان جون با آقا جون 50 تومن  دادن عمو کامران با زن عمو سمانه و داداآراشام50 تومن و زن عمو فاطمه یه آقا خره با همه وسایلش مثل زین و کلاه و طناب وبابا هم یه ماشین کنترلی موزیکال از ایوانکی واسه ت گرفت منم کلی کتاب و دفتر نقاشی و مدادرنگی واسه ت گرفتم مبارکت باشه گلم.....عکسات رو تو بعد برات میذارم الان کمی دیر شده دوست دارم 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)